Web Analytics Made Easy - Statcounter

تارنمای رسمی فدراسیون بین‌المللی فوتبال(فیفا) در گزارشی با اشاره روند ستاره‌سازی ایران و صادرات آنان به اروپا، به معرفی خط سیر اوج‌گیری «سردار آزمون» و «مهدی طارمی» پرداخت.

تیم ملی فوتبال ایران پس از آنکه در دهه ۱۹۷۰ به قدرت غالب فوتبالی در قاره آسیا بدل شد، در دهه ۹۰ به لطف نسلی طلایی، بار دیگر به قله‌های افتخار رسید؛ نسلی که مسیر را برای ورود بازیکنان آسیایی به فوتبال اروپا هموار کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به لطف درخشش این تیم در جام ملت‌های ۱۹۹۶ آسیا، علی دایی و کریم باقری، نظر باشگاه آرمینیا بیله‌فلد آلمان را به خود جلب کرده و به نخستین ایرانی‌های شاغل در بوندسلیگا بدل شدند. خداداد عزیزی  بلافاصله مسیر آنان را در پیش گرفت و به کلن پیوست و به نظر می‌رسید که آلمانی ها منبع استعدادیابی تازه‌ای را کشف کرده بودند.

نمایش قدرتمند ایران در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه اعتبار و جایگاه بازیکنان ایرانی را بهبود بخشید. موضوعی که در کوچ مهدی مهدوی‌کیا به هامبورگ بازتاب یافت؛ جایی که مرد ایرانی در آن هشت فصل موفق را سپری کرد و به یکی از اسطوره‌های این باشگاه بدل شد. پس از آن نوبت به جام ملت‌های سال ۲۰۰۰ رسید و تا آن زمان ۶ بازیکن ایرانی در اروپا توپ می‌زدند و این موضوع زمانی چشمگیرتر به نظر می‌رسد که بدانیم در دوره قبلی این تورنمنت، تنها یک بازیکن ایران در اروپا شاغل بود . بزرگ‌ترین نام نسل طلایی ایران، مهاجم افسانه‌ای این تیم علی دایی است. مهاجم مستعد ایرانی موفق شد ۱۰۹ گل به ثمر رسانده و این رکورد را برای ۱۵ سال به نام خود حفط کرد و کریستیانو رونالدو به تازگی از این رکورد عبور کرده است. 

و حالا ۱۷ سال بعد از آنکه دایی کفش‌های خود را آویخت، لیگ‌های معتبر اروپایی شاهد درخشش موج تازه‌ای از استعدادهای ایران است. نگاهی کوتاه به ترکیب اصلی تیم ملی در بازی‌های اخیر، حاکی از آن است که حدود نیمی از اعضای این ترکیب فوتبال خود را در اروپا دنبال می‌کنند و مابقی نیز یا در داخل مشغول بوده و یا در کشورهای همسایه همچون قطر و امارات متحده عربی توپ می‌زنند. این امر، پتانسیل بالای بازیکنان سطح بالای ایران و همچنین ارزش آنان را نزد باشگاه‌های اروپایی از جمله انگلیس، پرتغال، آلمان و هلند بازتاب می‌دهد. هیچکس بهتر از ستاره‌های نوظهور ایران یعنی مهدی طارمی و سردار آزمون این موضوع را تجلی نمی‌دهند. ضرورتی ندارد که بگوییم حریفان مرحله گروهی ایران در جام جهانی یعنی انگلیس، آمریکا و یکی از تیم‌های اروپایی ولز، اسکاتلند و یا اوکراین، باید مشق شب خود را برای مهار این زوج تمرین کنند.

این ستاره‌های ایرانی که در دنیاهایی متفاوت متولد شده و ظهور کرده‌اند، برای رسیدن به اوج دوران حرفه‌ای خود، مسیرهای کاملا متفاوتی را تجربه کردند. آزمون در شهر گنبد کاووس واقع در منتهی علیه شمال شرقی ایران و مجاورت مرز ترکمنستان متولد شد. آزمون از این نقطه به سمت شمال حرکت کرد و در سنین نوجوانی به روبین کازان روسیه پیوست و از حضور در تیم‌های ایرانی چشم پوشی کرد. پس از ۸ سال رقابت در لیگ برتر روسیه که با به ثمر رساندن ۸۵ گل تحسین برانگیز برای وی همراه بود، مرد ایرانی در فصل ۲۰۱۹-۲۰۲۰ به آقای گل لیگ روسیه بدل شد و در فصل ۲۰۲۰-۲۰۲۱ نیز بازیکن فصل این لیگ لقب گرفت. مهاجم ایرانی اوایل سال جاری به بایرلورکوزن ملحق شد.

مرد ۲۷ ساله ایرانی یکی از بهترین مهاجمان مرحله انتخابی جام جهانی ۲۰۲۲ آسیا بود و ۱۰ گل به ثمر رساند. علاوه بر این، آزمون در لیگ قهرمانان اروپا نیز با ۶ گل، از جمله گلزنی مقابل بایرن مونیخ و اتلتیکومادرید، برترین گلزن  ایرانی این تورنمنت محسوب می‌شود. 

در سوی مقابل، طارمی در بوشهر واقع در ساحل خلیج فارس در غرب ایران متولد شد و تا سال ۲۰۱۸ تنها و تنها در فوتبال ایران شاغل بود. او در آن برهه ۲۶ سال داشت و رویایی بازی در اروپا دورتر و دورتر به نظر می‌رسید. زمانی که طارمی در سال ۲۰۱۴ از ایران جوان بوشهر به پرسپولیس یکی از موفق‌ترین باشگاه‌های ایران پیوست، خیلی‌ها بر این باور بودند که اینجا اوج فوتبال حرفه‌ای مهاجم بوشهری است. او در جریان چهار فصل حضور در این جمع غول‌های تهران، به آنان در رسیدن به نخستین حضور در نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا کمک و دوبار هم عنوان آقای گل لیگ برتر ایران را از آن خود کرد.

طارمی سرانجام در سال ۲۰۱۸ با پیوستن به الغرافه فرصت پیدا کرد که به عنوان بازیکنی حرفه‌ای در خارج از کشور بازی کند؛ جایی که با وسلی اسنایدر ستاره اسبق تیم ملی هلند همبازی بود. او ظرف مدت با پیشنهاد باشگاه ریو آوه پرتغال، شانس حضور در اروپا را به دست آورد. مهاجم بلندپرواز ایرانی همچنان به گلزنی ادامه داد و ۱۸ گلی که او در نخستین فصل حضورش در پرتغال به ثمر رساند، غول پرتغال یعنی پورتو را نسبت به جذب وی در پایان فصل تهییج کرد. کمی به داستان سرعت می‌بخشیم؛ مرد بوشهری در ۱۳ آوریل ۲۰۲۱ به واسطه گل قیچی برگردان به چلسی در دیداری خارج از خانه در یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا، به نقل محافل فوتبالی بدل شد. گل طارمی بهترین گل فصل گذشته لیگ قهرمانان انتخاب و در ادامه نیز نامزد جایزه پوشکاش فیفا شد. 

فوتبال ایران از علی دایی تا به امروز، فراز و نشیب و ماجرایی طولانی را پشت سر گذاشته است. با این حال، جمهوری اسلامی امروز در صحنه بین‌الملل جایگاه خوبی را اشغال کرده و بلندپروزای‌های بزرگی در سر دارد. پس از وداع زودهنگام تیم ملی با جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه و قرار گرفتن در قعر جدول گروهی که غول‌های اروپا یعنی اسپانیا و پرتغال را در خود جای داده بود، آنها حالا مشتاقانه در انتظارند تا برای نخستین بار در تاریخ، به مرحله حذفی جام جهانی صعود کرده و کاملا از این موضوع آگاهند که با بازیکنانی مثل آزمون و طارمی هر اتفاقی ممکن است.

        منبع: خبرگزاری ایرنا

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: لیگ قهرمانان جام جهانی تیم ملی بدل شد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۷۸۴۶۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

درس‌های خانم دیپلمات؛ هیچ‌تضمینی وجود ندارد!

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: کاترین مارگارت اشتون سیاستمدار انگلیسی، از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امور امنیتی بود و به همین‌دلیل در روزهایی که مذاکرات هسته‌ای ایران با 1+5 در جریان بود، نامش در اخبار ایران و جهان بسامد زیادی داشت. اما اشتون به‌جز این‌مذاکرات در مذاکرات دیگری که مربوط به سرنوشت و آینده کشورهای مختلف می‌شدند، حضور داشته و خاطرات مربوط به این‌مذاکرات را در کتابی که سال ۲۰۲۳ منتشر شد، روایت کرده است.

این‌کتاب با عنوان اصلی «And Then What? Inside Stories of 21st Century Diplomacy» (و بعدش چه؟ خاطرات پشت‌پرده مذاکرات دیپلماسی قرن بیست و یکم) منتشر شد که ثبت و ضبط خاطرات مندرج در آن توسط پیتر کلنر همسر اشتون انجام شده است. ترجمه فارسی این‌کتاب آبان‌ماه ۱۴۰۲ با بازگردانی پروین قائمی و عنوان «خاطرات خانم اشتون»، توسط انتشارات ایران به بازار نشر عرضه شد و در مطلبی که در ادامه می‌آید، نگاهی به نکات و موضوعات مهم این‌کتاب داریم.

راوی کتاب پیش‌رو هرچه باشد و نباشد، یک‌دیپلمات انگلیسی است؛ از آن‌گونه سیاستمداران و چهره‌هایی که هرچه‌قدر هم مهربانی و خوش‌قلبی نشان دهند، در نهایت قابل اعتماد نیستند. این‌موضوع را می‌توان به‌عنوان یکی از درس‌های غیرمستقیم این‌کتاب دریافت. خود اشتون نیز مشاهدات و تجربیاتی داشته که آن‌ها را مثل درس برای مخاطبش تشریح می‌کند. البته متن کتاب «خاطرات خانم اشتون» صفحات و سطور بسیار خسته‌کننده و غیرجذابی دارد و مخاطب باید این‌درس‌ها را از بین بسیاری از مطالب غیرضروری و بدون جذابیت استخراج کند.

در ادامه مشروح مقاله بررسی کتاب خاطرات کاترین اشتون را می‌خوانیم؛

* درس‌های خانم دیپلمات؛ هیچی به هیچی!

کاترین اشتون در جایی از کتاب خاطراتش می‌گوید دیپلماسی هرچند دست‌کم گرفته شده و ارزشش شناخته نشده، سلاح نهایی زرادخانه روابط بین‌الملل است. اما جالب است که در فرازهای مختلف همین‌کتاب می‌گوید هیچ‌راه مشخص و معینی برای موفقیت یک‌دیپلمات وجود ندارد و غالبا هیچ راه‌حل کاملی وجود ندارد.

راوی کتاب «خاطرات خانم اشتون» حرفی دارد که حالت ساده‌اش این است که دیپلماسی با وجود این‌همه سروصدا و ظاهر موقرش، در نهایت هیچ‌تضمین و تکیه‌گاهی نیست. او می‌گوید دیپلماسی نقطه پایان مشخصی ندارد و حتی زمانی هم که توافقی حاصل می‌شود، نیروهای بیرونی، تغییرات سیاسی یا صرفا رویدادها می‌توانند آن را از مسیر خارج کنند. به همین‌دلیل دیپلماسی، نیازمند هوش و تربیت است. واپس‌نگری و نگاه به رویدادها پس از وقوع، هرگز نباید منحصر به محاسبات و فرضیات باشد و در نهایت هدف دیپلماسی این است که آدم‌ها را دور هم جمع کنید و آنها را تا زمانی که به نتیجه برسید، در اتاقی نگه دارید! او در جای دیگری از کتابش می‌گوید هرچه تلاش بیشتری برای گردآوردن افراد انجام شود، شانس بیشتری برای حل مشکل وجود دارد. البته گفتن این‌حرف، آسان است، اما انجام آن در عمل بسیار دشوار است.

این‌دیپلمات انگلیسی درباره توافق‌ها نظر جالبی دارد که مکمل همان‌نگاهی است که هیچ‌تضمینی وجود ندارد. او می‌گوید در بهترین حالت، توافق‌ها سازش‌های قابل اجرایی هستند که می‌توان با آن‌ها زندگی کرد، اما به ندرت می‌توان آنها را دوست داشت و در طول زمان هم باید آن‌ها را دائما تقویت کرداشتون در سطور پایانی خاطراتش دوباره می‌گوید «هیچ تضمینی وجود ندارد.» و درباره میزان تاثیرگذاری همه کارهایی که در مذاکرات مختلف در مصر، لیبی، یوگسلاوی، ایران و ... انجام داده می‌گوید «یک دهه از دوره پوشش داده‌شده در این‌کتاب می‌گذرد و هیچ‌یک از چالش‌هایی که در اینجا نوشته‌ام به‌طور دائم‌حل نشده‌اند.» این‌دیپلمات انگلیسی درباره توافق‌ها نظر جالبی دارد که مکمل همان‌نگاهی است که هیچ‌تضمینی وجود ندارد. او می‌گوید در بهترین حالت، توافق‌ها سازش‌های قابل اجرایی هستند که می‌توان با آن‌ها زندگی کرد، اما به ندرت می‌توان آنها را دوست داشت و در طول زمان هم باید آن‌ها را دائما تقویت کرد. او در عین‌حال سعی می‌کند از ابتدا، نگاه مثبت و روبه‌جلو هم داشته باشد و می‌گوید: «همواره بین پذیرش و اجرا فاصله زیاد و کار دشوار بوده است. اما روابط «رسمی» از عمق، دوام و ثبات پشتیبانی می‌کنند و این‌امکان را فراهم می‌آورند که خط مشی‌ها در طول زمان پیشرفت کنند و توسعه یابند.» (صفحه ۲۷) همین‌تلاش برای داشتن نگاه مثبت را می‌توان فراز دیگری از کتاب در صفحه ۲۵ هم مشاهده کرد؛ جایی که صحبت از یک‌افشاگری و به‌اصطلاح یک‌گاف است: «یک‌بار که تماس تلفنی ویکتوریا نولند، دستیار وزیر امور خارجه ایالات متحده شنود و به طرز شرم‌آوری فاش شد، او از اینکه ما در حمایت از اوکراین سرعت عمل کافی به خرج نداده بودیم، ناامید شده و گفت: "تف به اتحادیه اورپا!" اما چنین اتفاقاتی منعکس‌کننده غرغر اعضای ناراضی یک‌خانواده بود و به معنی گسستگی روابط نبود. او سریع عذرخواهی کرد و اتحادیه اروپا هم به‌سرعت موضوع را نادیده گرفت.» (صفحه ۲۵)

افراد حقیر ازجمله گروه‌ها و افرادی هستند که کاترین اشتون به گفته خود از اعمال و رفتار آن‌ها درس گرفته است. او می‌گوید از اعمال افراد حقیری که دنبال ایجاد هرج و مرج و ویرانی هستند و زندگی دیگران را به‌خاطر خواسته‌های خودخواهانه خود به تباهی می‌کشند، خیلی چیزها یاد گرفته است. البته مشخص نیست این‌اشاره به همفکران غربی‌اش در اروپا و غرب وحشی برمی‌گردد یا منظورش با رندی و هوشمندی، کشورهای مستعمره و تحت سلطه امپراتوری غرب هستند. تنها اشاره‌ای که این‌افراد را به مخاطب کتاب معرفی کند، این‌فراز از کتاب است: «برخی اساسا مولد و سرمنشا هرج و مرج بودند. آنها این‌آمادگی را داشتند که منافع شخصی را بر هر امری که از مصایب مردم آنها بکاهد، ترجیح بدهند.»

کلیدواژه مهم دیگری که در کتاب کاترین اشتون وجود دارد، بحران است. او می‌گوید بحران‌ها مانند آتشی هستند که انرژی و منابع را نابود می‌کنند و مشکلاتی که حل نشده و باقی مانده‌اند، با هجوم شعله‌هایی که نیروی تازه‌ای دارند، سوزاننده‌تر و سمی‌تر از قبل بازمی‌گردند و در مسیر خود همه‌چیز را در خود فرو می‌برند. اشتون در فراز دیگری درباره بحران‌های ناشی از بلایای طبیعی می‌گوید «مهم نیست که یک‌کشور چقدر توسعه‌یافته باشد، یا چقدر به زلزله، سیل یا آتش‌سوزی عادت کرده باشد، در زمان وقوع بالایا، هر کشوری می‌تواند تحت تاثیر قرار بگیرد.» (صفحه ۷۳)

درس دیگری که کاترین اشتون در طول سال‌ها کار و تجربه آموخته، این است که راننده‌های شخصیت‌های سیاسی، عموما اولین‌کسانی هستند که از تغییر مقام و منصب‌ها مطلع می‌شوند. او می‌گوید ««هر وقت وزرا جابه‌جا می‌شدند، راننده‌ها اولین‌کسانی بودند که خبردار می‌شدند. چون ماشین بهتر یعنی مقام بالاتر و تغییر راننده‌ها یعنی جابه‌جایی آدم‌ها و ناپدیدشدن ماشین و راننده یعنی برکنارشدن از یک‌منصب!» (صفحه ۳۲)

* پوتین در نگاه اشتون

کاترین اشتون در کتاب خسته‌کننده خاطراتش از رهبران سیاسی مختلف جهان صحبت کرده که یکی از آن‌ها ولادیمیر پوتین سیاستمدار روس است. او درباره این‌شخصیت سیاسی می‌گوید

«هرکسی برای گفتن، سبکی و برای بودن، راهی دارد که می‌توان از آن چیزهای زیادی آموخت. در تمام این‌سال‌ها، هرگاه کسی از من می‌پرسید که یک‌رهبر خاص واقعا چگونه آدمی است، من پاسخ می‌دادم به احتمال قوی پوتین. او آدم‌ها را با دلایل موجه، جذب و در عین حال ناراحت می‌کند.» (صفحه ۳۹) در فراز دیگری از همین‌صفحه کتاب است که اشتون در توصیف خلقیات و رفتار بیرون پوتین می‌گوید «او به ندرت لبخند می‌زند و هیچ‌حس گرم و رفتار صمیمانه‌ای در او وجود ندارد. در تمام ملاقات‌های من با پوتین، هیچ نشانه‌ای ندیدم که حاکی از به رسمیت شناختن آینده‌ای مشترک در قاره اروپا از جانب او باشد.» در جای دیگری از کتاب هم وقتی صحبت از مذاکرات سال ۲۰۱۳ سر مجادلات روسیه و اوکراین است، اشتون جمله جالبی دارد که بیانگر تلاش‌ها و دست‌وپا زدن‌های اروپا برای جدی‌گرفته‌شدن توسط روسیه است. او می‌گوید «من می‌خواستم روسیه اتحادیه اروپا را یک‌نیروی جدی سیاست خارجی ببیند.»

* آمریکا؛ آقابالاسرِ اروپا

در همان‌بخش مربوط به خاطرات مذاکرات ۲۰۱۳ اوکراین، جمله جالبی از اشتون وجود دارد که بیانگر نگاه پایین به بالای اروپا نسبت به آمریکاست. پیش از ذکر این‌جمله بد نیست به نقش پررنگ و تاثیرگذار شخصیت جان‌ کری وزیر پیشین امور خارجه آمریکا در خاطرات اشتون اشاره کنیم. اولین‌حضور جان‌ کری در خاطرات این‌کتاب مربوط به مذاکرات غربی‌ها با مصر و روزهای بهار عربی و سقوط محمد مرسی است. اشتون در این‌بخش درباره جان کری می‌گوید «چیز زیادی درباره روابط خارجی یا سیاست آمریکا نمی‌دانست. او صمیمی و خونگرم بود و باعث می‌شد احساس کنید تنها کسی هستید که او می‌خواهد با او صحبت کند.»

اما آن‌جمله مهم که درباره مذاکرات اوکراین به آن اشاره کردیم، از این‌قرار است: «مثل همیشه تا جایی که می‌توانستیم با آمریکا هماهنگ شدیم.» (صفحه ۲۷۳) در ادامه همین‌روند، همه‌کاره بودن آمریکا در مذاکرات اوکراین و روسیه و بطالت کشورهای اروپایی در مذاکرات، باید به فراز دیگری از خاطرات اشتون هم اشاره کنیم؛ جایی که خاطره برگزاری جلسه‌ای مشترک در پاریس را نقل می‌کند و می‌گوید «همه دور یک میز بزرگ جمع شدند. عجیب بی‌نظیم بود. من دیگر از اینکه برخی کشورهای اروپایی احساس می‌کردند باید در چنین گردهمایی‌هایی شرکت کنند، حالم داشت به هم می‌خورد...» (صفحه ۲۸۳)

به تجربه می‌دانستم که ایستادن در مقابل پرچم اشتباه می‌تواند غوغا به پا کند. یکبار از من از زاویه‌ای عکس گرفته شد که در آن پرچمی در کنار من دیده می‌شد، در حالی که در واقع آن‌پرچم در آن‌سوی اتاق بود و در نتیجه غم و رنج زیادی را متحمل شدم. روس‌ها نمی‌خواستند از تیم اوکراین در مقابل پرچم اوکراین عکس گرفته شود، زیرا دشچیتسیا را به‌عنوان نماینده مردم تمام اوکراین قبول نداشتنداشتون درباره جلسه پاریس می‌گوید با جلسه که با ریاست فرانسه همراه بود، مشخص شد مقامات اوکراینی، روس و آمریکایی حضور ندارند و وقتی حاضرین متوجه شدند قرار نیست موضوع اصلی در آنجا مطرح شود، سخنرانی‌ها کوتاه‌تر شدند و جلسه از هم پاشید. نکته جالب دیگر از همه‌کاره‌بودن آمریکا در این‌گونه بزنگاه‌های تاریخی و مهم، که در خاطرات اشتون وجود دارد، حضور نیروهای امنیتی آمریکا در مقابل دفتر وزیر امور خارجه فرانسه است. او می‌گوید این‌نیروها تعیین می‌کردند چه‌کسانی می‌توانند به ساختمان وارد و چه‌کسانی نمی‌توانند وارد شوند. اشتون با نقل این‌خاطره می‌گوید «از ظرفیت آمریکا برای حضور در همه‌جا خنده‌ام گرفت.» (همان)

* پرچم‌ها را کجا بگذاریم که عکس خراب نشود!

از دیگر خاطرات جالب اشتون درباره مذاکرات چهارجانبه درباره بحران اوکراین و روسیه، می‌توان به جلسه‌ای اشاره کرد که در نهایت با حضور آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و اوکراین تشکیل شد اما مسائل تشریفاتی در آن در اولویت بودند و قرارداشتن پرچم‌ کشورها در محلی خاص می‌توانست باعث بروز فاجعه برای طرف‌های مذاکره شود. اشتون درباره این‌جلسه و چگونگی جلوگیری از فاجعه در آن، این‌روایت را دارد:

«ساعت ۱۱ صبح، همه یک‌دیگر را دیدیم. چهار تیم دور یک میز مربعی بزرگ نشستند؛ اوکراین مقابل روسیه و ایالات متحده آمریکا مقابل اتحادیه اروپا. سه مقام به کری، لاوروف، دشچیتسیا و من پیوستند. اولین‌بحث ما این بود که کدام پرچم‌ها را در اتاق داشته باشیم. من همیشه از اینکه چه انرژی و وقتی صرف این‌جور چیزها می‌شد، شگفت‌زده می‌شدم. من به تجربه می‌دانستم که ایستادن در مقابل پرچم اشتباه می‌تواند غوغا به پا کند. یکبار از من از زاویه‌ای عکس گرفته شد که در آن پرچمی در کنار من دیده می‌شد، در حالی که در واقع آن‌پرچم در آن‌سوی اتاق بود و در نتیجه غم و رنج زیادی را متحمل شدم. روس‌ها نمی‌خواستند از تیم اوکراین در مقابل پرچم اوکراین عکس گرفته شود، زیرا دشچیتسیا را به‌عنوان نماینده مردم تمام اوکراین قبول نداشتند. بعد از چند دقیقه همه پرچم‌ها را برداشتیم.» (صفحه ۲۸۷)

* اعترافات دیپلمات انگلیسی درباره کاربرد دموکراسی برای چپاول کشورها

یکی از کلیدواژه‌های مهم کتاب خاطرات کاترین اشتون، «دموکراسی» است که به‌خوبی با استفاده از آن پشت نقاب مهربانی و خوش‌قلبی مخفی شده است. واژه مورد اشاره با مفهوم سبک زندگی غربی در باطن و عمق خود، در خاطرات اشتون، به‌عنوان راه نجات کشورهایی مثل مصر و لیبی مطرح می‌شود؛ آن هم با همان نقاب خیرخواهی. نمونه بارز این‌رویکرد را می‌توان در این‌فراز کتاب مشاهده کرد: «این امری حیاتی است که کسانی که به دموکراسی اعتقاد دارند و بخت آن را دارند که در کشوری دموکرات زندگی کنند، به کسانی که در طلب دموکراسی به عنوان روش زندگی هستند، کمک کنند.» اشتون در عین هوشمندی و زیرکی در فرازهایی، اعترافات صادقانه‌ای هم دارد و می‌گوید غرب قصد تسری دموکراسی موردنظرش را در جهان دارد. در همین‌فرازهاست که نیت کارفرمایانش را لو می‌دهد. او می‌گوید «تجربه اروپا به ما می‌گوید که دموکراسی واقعی پایه و اساس ضروری تساهل، صلح و رفاه است. در مناطقی از جهان که دموکراسی هنوز شکوفا نشده است، ما سریع به مقصد نخواهیم رسید و نیز این‌کار را بدون عقب‌نشینی انجام نخواهیم داد، اما دموکراسی عمیق تنها راهی است که ما قصد داریم به آن برسیم.» (ص ۲۹ به ۳۰)

اشتون در جمع‌بندی فصلی که مربوط به خاطراتش از لیبی و چگونگی به هم ریختن این‌کشور توسط غرب است، دوباره از آن‌اعترافات صادقانه درباره برنامه‌ریزی برای چپاول کشورهای غیرغربی دارد و می‌گوید «یک موضوع مشترک در بین تمام کارهایی که باید انجام می‌دادیم، وجود داشت؛ چگونه می‌توان دموکراسی‌های عمیقی ایجاد کرد که از شکست جان سالم به در ببرند و چگونه می‌توان برای مدتی طولانی، وقت و منابع کافی را برای تحقق چنین آرزویی سرمایه‌گذاری کرد.» (صفحه ۱۶۸)

دم خروس دوباره در همین‌فرازهای خاطرات اشتون، ضمن اشاره به کمک ۱۵۵ میلیون یورویی اتحادیه اروپا به لیبی جدید، بیرون می‌زند؛ جایی که اشتون می‌گوید «ما می‌توانستیم ترتیبی بدهیم که غذا و دارو فورا ارسال و توزیع شود.»در همین‌راستا بد نیست به روایت اشتون از ماجراهای بهار عربی در مصر و سپس سقوط دولت قذافی در لیبی بپردازیم که اتحادیه اروپا در هیچ‌کدام از این‌ماجراها ناظر بی‌طرف و بی‌تفاوت نبود. خانم دیپلمات ضمن گفتن از دختربچه‌های معصومی که دستش را فشرده‌اند و برای آینده زیبایشان اظهار امیدواری کرده‌اند، در دو فراز از خاطراتش، از مردی لیبیایی با نام محمد یاد می‌کند که چنین‌نظری داشته است: «دموکراسی فقط منحصر به انتخابات نیست. ما آنچه شما (اروپایی‌ها) دارید، یعنی دموکراسی را به‌عنوان یک‌روش زندگی می‌خواهیم.» (صفحه ۱۵۹) این‌«محمد» همان‌طور که گفته شد، در فراز دیگری از خاطرات اشتون هم حضور دارد و به‌عنوان مرد جوانی در بن‌غازی می‌گوید لیبی باید دموکراسی را به‌عنوان یک‌شیوه زندگی برگزیند و مستقر کند. بین همین‌سطور و صفحات کتاب است که اشتون، به‌طور غیرمستقیم سر لیبیایی‌ها منت می‌گذارد و از سپاسگذاری اعضای شورای انتقالی قدرت این‌کشور از اتحادیه اروپا خاطره می‌گوید: «شورای ملی انتقالی به قدری از همه اعضای اتحادیه اروپا سپاسگزار بودند که نمی‌توانستند از ملاقات با یکی از آنها هم امتناع کنند.»

کاترین اشتون ضمن روایت از حمایت اتحادیه اروپا و ناتو از مخالفان قذافی و بمباران‌های سنگین مواضع قذافی؛ می‌گوید مخالفان قذافی با این‌حمایت‌ها وارد طرابلس شدند. همچنین با بیان این‌که نیکلا سارکوزی رییس‌جمهور وقت فرانسه، میزبان «همایشی در حمایت از لیبی جدید» بوده، می‌گوید کنار هم نگه داشتن ۲۷ کشور در موضوع لیبی، کار نسبتا ساده‌ای بود. برای بسیاری از آن‌ها حمایت از عبور لیبی از جایی که قبلا یک کارزا نظامی بود، به کشوری آرام، دموکراتیک و موفق، آرامش‌بخش بود. دم خروس دوباره در همین‌فرازهای خاطرات اشتون، ضمن اشاره به کمک ۱۵۵ میلیون یورویی اتحادیه اروپا به لیبی جدید، بیرون می‌زند؛ جایی که اشتون می‌گوید «ما می‌توانستیم ترتیبی بدهیم که غذا و دارو فورا ارسال و توزیع شود.» او کُدها و اشارات معنادار دیگری هم درباره تاثیرگذاری اروپایی‌ها در تحولات لیبی دارد و می‌گوید «در لندن، چمدان‌های پر از اسکناس‌های لیبی آماده بودند تا به محض شروع به کار بانک‌ها ارسال شوند.» و پس از ذکر این‌مسائل، باز هم این‌نکته یادآوری می‌شود که حمایت از ساختارهای مدنی، یکی از اولویت‌های اتحادیه اروپا در لیبی بود که زیربنای یک‌جامعه دموکراتیک هستند.

* دیپلماسی در غرب و محمد مرسی در نگاه اشتون

کتاب خاطرات کاترین اشتون، بخشی درباره «مصر و سقوط محمد مرسی» دارد. او در این‌بخش، فراز جالبی دارد که یکی از همان‌اعترافات او درباره ظاهرسازی با دموکراسی است. اشتون می‌گوید / اتحادیه اروپا خود از خاکستر درگیری و وحشت فروپاشی دموکراسی سر برآورده و «با وجود اینکه ما ادعا می‌کردیم که دموکراسی زیربنای ضروری پیشرفت بشر است، نیاز به فروتنی داشتیم. آنچه در پیش بود، روند طولانی و پیچیده ایجاد دموکراسی عمیق بود. انتخاب آزادانه دولت مورد علاقه مردم یا بیرون انداختن دولتی که کارش تمام شده بود، کافی نبود.»

با وجود اینکه ما ادعا می‌کردیم که دموکراسی زیربنای ضروری پیشرفت بشر است، نیاز به فروتنی داشتیم. آنچه در پیش بود، روند طولانی و پیچیده ایجاد دموکراسی عمیق بود. انتخاب آزادانه دولت مورد علاقه مردم یا بیرون انداختن دولتی که کارش تمام شده بود، کافی نبوداشتون پس از ورود به مصر بحران‌زده و در روزهایی که دولت محمد مرسی سقوط کرده بود، به دیدار احمد شفیق نخست‌وزیر وقت رفت و از او خواست در برپایی انتخابات ریاست‌جمهوری شتاب نکند. جملات آموزنده اشتون در آن‌دیدار به سیاستمدار مصری از این‌قرار بودند:«جناب نخست‌وزیر انتخابات گیلاس‌های روی کیک دموکراسی هستند و به خودی خود برای یک‌کشور، دموکراسی را به ارمغان نمی‌آورند. شما باید با دقت برای انتخابات آماده شوید و ابتدا کیک را بپزید.» (صفحه ۱۰۵)

اما بد نیست همان‌طور که تصویر ولادیمیر پوتین را از نگاه کاترین اشتون دیدیم، تصویر محمد مرسی رییس‌جمهور بداقبال مصری را هم از دید این‌دیپلمات اروپایی ببینیم. اشتون در صفحه ۱۱۰ ترجمه فارسی کتاب خاطراتش، درباره مرسی می‌گوید «به‌راحتی می‌شد رفتار آرام او را با درون‌نگری اشتباه گرفت. حقیقت این بود که او نه مسئول بود و نه توانایی رسیدگی به هیچ‌یک از مسائل واقعی را داشت که مصر با آن‌ها مواجه بود.»

* جابه‌جایی صندلی‌ها در مذاکره هسته‌ای با ایران

کاترین اشتون می‌گوید توافق هسته‌ای ایران ثابت‌ترین نمونه مسائلی بوده که اروپایی‌ها در آن‌ها منافع مشترک داشته‌اند. یکی از درس‌های دیپلماتیک این‌دیپلمات انگلیسی از مذاکرات با ایران این است که در مذاکره، راه حل غالبا یافتن فرمول صحیح کلماتی است که به هر یک از طرفین آنچه را می‌دهد که نیاز دارند. البته او در فراز دیگری که مربوط به مذاکرات نوامبر ۲۰۱۳ است، معنی خلاصه مذاکره را هم برای مخاطب کتابش ارائه می‌کند: «وستروله برای لحظه‌ای عصبانی شد و گفت این راه ادامه امور نیست. آن‌قدر خسته بودم که جواب بدهم که مذاکره یعنی همین؛ ساعت‌ها کار مفصل و حتی ساعت‌های بیشتر معطلی و حوصله سر رفتن و نخوابیدن. او به من لبخند زد و من هم با از بین رفتن نارحتی متقابلمان، لبخند زدم.» (صفحه ۲۴۲)

راوی کتاب «و بعدش چه؟» در روایت مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 که ژوییه ۲۰۱۳ در بروکسل انجام شدند، دوباره به نقش پررنگ آمریکا اشاره می‌کند و تلویحا می‌گوید این‌مذاکرات، مذاکراتِ آمریکا و ایران و به بیان دیگر، قصه، قصه ی کری و ظریف بود. او درباره شکل‌گیری جلسه مذاکره می‌گوید «چیدمان صندلی‌ها را با دقت برنامه‌ریزی کردم و صندلی ظریف را در کنار صندلی خود و صندلی معاونش را در کنار صندلی هلگا قرار دادم و شش کشور دور میز به شکل نعل اسب نشستند. تیم آمریکا دیوانه شده بود. آنها می‌خواستند جان کری در کنار ظریف بنشیند. شرمن به طعنه گفت که این تنها عکسی است که هرکسی به آن علاقه‌مند خواهد بود. البته حق با او بود و ما جای صندلی‌ها را تغییر دادیم. عکس نشستن وزیر امور خارجه آمریکا و وزیر امور خارجه ایران در کنار هم احساسات‌برانگیزتر از آب درمی‌آمد. من به طعنه اشاره کردم که نیویورک تایمز عکسی انتخاب کرد که من در کنار ظریف نشسته بودم، در حالی که فایننشال تایمز لندن مرا حذف کرد. فعلا قصه، قصه کری و ظریف بود.» (صفحه ۲۲۵)

* گاف آمریکایی‌ها در نوشتن پیش‌نویس مذاکره با ایران

یکی از مراحل مذاکره هسته‌ای با ایران، نوامبر ۲۰۱۳ در ژنو انجام شد. در این‌مرحله پیش‌نویسی نوشته شد که اروپایی‌ها را امیدوار کرد مذاکرات قدم رو به جلو داشته‌اند. اما ساعتی از ارائه پیش‌نویس نگذشته بود که هول و اضطراب دوباره‌ای بین سران غربی به وجود آمد. اشتون این‌ماجرا را این‌گونه روایت می‌کند:

ایران می‌خواست تعهددادنش و ادامه برنامه هسته‌ای غیرنظامی‌اش به شکل محدود و تحت نظارت، به‌عنوان یک‌حق غیرقابل تعرض شناخته شود؛ نه هدیه‌ای از طرف شش‌کشور مقابل!«با جیمز نشسته بودیم و من آماده بودم به خودم بگویم که شب آرامی خواهم داشت که در باز شد و شرمن و نفیو با عجله وارد شدند. او گفت: «ما متن اشتباهی به شما دادیم!» پیش‌نویس قبلی بود. من مجبور شدم مدیران سیاسی را پیدا کرده و از ارسال سند به پایتخت‌هایشان جلوگیری کنم. دویدم تا کسانی را که می‌توانستم پیدا کنم و برای کسانی که رفته بودند، پیام فرستادم. در نهایت همه کاغذها را جمع کرده و آنها را خرد کردم و به‌جای آن نسخه مناسب را تحویل دادم. روی صورت همه‌شان جراحت توهینی که به آن‌ها شده بود، دیده می‌شد. من خودم چند توجیه تراشیدم تا برای وضعیتی که اتفاق افتاده بود توضیح قانع‌کننده‌ای ارائه بدهم.» (صفحه ۲۳۶)

* ایران دنبال حق بود نه هدیه

کاترین اشتون از زاویه خود می‌گوید مشکل مذاکره با ایران این بود که پیشنهادات ناقص بودند؛ نه حاوی جزییات فنی از آنچه قرار بود برای برنامه‌ هسته‌ای موجود ایران اتفاق بیفتد و نه شامل روندی سیاسی‌ که قرار بود طرف مقابل را به توافق نهایی برساند. یکی از اعترافات صادقانه دیگر اشتون هم درباره نگاه ایران به مذاکرات هسته‌ای با غرب است؛ او می‌گوید ایران می‌خواست تعهددادنش و ادامه برنامه هسته‌ای غیرنظامی‌اش به شکل محدود و تحت نظارت، به‌عنوان یک‌حق غیرقابل تعرض شناخته شود؛ نه هدیه‌ای از طرف شش‌کشور مقابل!

کد خبر 6097439 صادق وفایی

دیگر خبرها

  • درس‌های خانم دیپلمات؛ هیچ‌تضمینی وجود ندارد!
  • تیم ملی فوتسال ایران چهارم جهان شد/ فوتسال بانوان در رده هشتم
  • اولین رنکینگ رسمی فوتسال جهان/ مردان ایران در رده چهارم، بانوان هشتم
  • اولین رنکینگ رسمی فوتسال جهان؛ مردان ایران چهارم، زنان هشتم
  • رسانه آمریکایی: خریداران پهپادها و تجهیزات ایرانی به صف شدند
  • پایگاه آمریکایی: خریداران پهپادها و تجهیزات ایرانی به صف شدند
  • گل‌زنی جنجال‌ساز داور مسابقه در لیگ اروپا! (فیلم)
  • پشت‌پرده‌ی «بحران مرزی» در آمریکا/ مهاجرت سیل‌آسا: سلاحی برای نابودی مرزهای جغرافیایی و هویت ملی؟ +عکس
  • لزوم واکنش ایران اقدام اخیر رسانه انگلیسی علیه امنیت روانی مردم
  • دختران ورزشکار ایرانی یک الگو در کشورهای مسلمان هستند